ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

از کجا نگم؟؟؟

ماشااله دیگه کاملاً عاقل شدی ولی به همون نسبت شیطنتت هم هرروز بیشتر تر شده و میشه! مثل فرفره راه میری و مثل قرقی سر تو هر سوراخی میکنی. زودی می پری روی مبل و بعد از سواری گرفتن ازش (انگار سوار اسب شدی و یورتمه می ری) برای پایین اومدن میگی: یک، دو و ... اگه کسی نگیردت می پری پایین! خیلی نترسی و با اینکه همش حواسمون بهت هست ولی تا حالا چندبار که غیبت زده توی حمام پیدات کردیم، توی تاریکی رفته بودی وسط حمام و زیر دوش ایستاده بودی. یه بار به من و یه بار به مامانی که توی حمام توی تاریکی شب پیدات کردیم اشاره کردی به دوش حمام و گفتی: آب بایی (آب بازی). مامان ندا میگه، وقتی بابا احسان میره حمام، میدویی میری توی سبد لباسهای کثیفت!! یکی دولبا...
15 مهر 1391

از کجا بگم؟؟؟؟

-نمیدونم از کجا شروع کنم و از کجا بگم؟؟؟ بگم از اینروزها که در عین خوشمزگی بینهایت شیطون شدی و ریخت و پاش میکنی و یا از راه رفتنها و دویدنهای بی حد و حسابت !!!!نمیدونم از کدوم خاطراتت اول بگم از کلمات جدیدی که میگی و یااز غذاهایی که دوست داری و یا نداری...... بذارید از همش یه خورده براتون بگم.الان که یاسمین خوابه بهترین فرصت برای نوشتن قشنگترین روزهاییه که خودش بهمون هدیه داده . بقیه در ادامه مطلب...   یاسمین و ژست اخمو -بذارید از ساعت خوابش اول بگم که خیلی خیلی راضیم آخه یاسمین یه ارث خیلی خوب برده و اون خوش خوابیه  شبها بین ١٢ تا ١:٣٠ میخوابه و اگر دندون مندون در راه نباشه هر از ٣ ساعت یه ذره شیر میخوره و دوباره م...
12 مهر 1391

روز میلاد امام رضا (ع) و 500 روزگی یاسمین زهرا

به گوش دل ندا آمد، که يار دلربا آمد .... به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد خدا داد آنچه را وعده،‌ بشد در ماه ذيقعده ... که آمد بهترين بنده، رضا آمد ، رضا آمد فردا جمعه 7/7/1391 برابر با 11 ذیقعده 1433 روز تولد امام رضا (ع) و مصادف با 500 روزگی یاسمین زهرای عزیزمونه. امشب درضمن مشتی محمد ما هم از زیارت آقا امام رضا (ع) بر میگرده و انشااله فردا ظهر همه، خونه ما (خاله هدی) مهمونن. انشااله اگه خدا بخواد، فردا ظهر همگی مهمون من هستن، هم عیده، هم 500 روزگی یاسمین زهراست و هم ولیمه اولین سفر مشتی محمده و هم شیرینی پایان نامه خاله هدی. یاسم ین زهر ا ی عزیز و ن ازم، روزگیت  و عید میلاد ام...
6 مهر 1391

یه جمعه خوب سری دوم( دوتا دوست کوچولو)

بقیه عکسها در ادامه مطلب.... -توی عکسهای بالا اول این دوتا جیگر داشتن به هم میخندیدن و بازی میکردن ،یواش یواش محمد اومد پیش یاسمین و دخترم کلی ذوق میکرد ،محمد رو از یاسمین دور کردیم و این آقا پسر بدش اومد و گریه کرد دوباره اومد نزدیک و دوباره چسبید بهش البته این دفعه انگشتای محمد رفت تو موهای یاسمین و چنگ زدن و .....  یاسمین هم که نمیخواست به روی خودش بیاره که دردش اومده بغض کرده بود ،اما تا شب چند بار برای تلافی کردن رفت سمت محمد ولی ما محمد رو نجات دادیم .  -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ...
5 مهر 1391

یه جمعه خوب سری اول( یاسمین زهرا)

بقیه عکسها در ادامه مطلب...   -جمعه رفتیم نزدیکهای سپیدان باغ دوست بابایی واقعا جای قشنگی بود و حسابی بهمون خوش گذشت البته همه هم از دست شیطونیهای یاسمین خسته شده بودند تا اینکه اخر سر شیطنتهاش کار دستش داد و خورد زمین و لبش زخم شد . -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ادامه دارد...     ...
2 مهر 1391

فدای سرت

فقط اینو بگم که ماشاا...بیش از اندازه شیطون و خود رای شدی بقیه در ادامه مطلب... به زور صورتت رو شستم  یعنی مرتب شدی -خیلی بازیگوش شدی کاشکی خدا انرژی و طاقت مادر ها رو اندازه شیطونیه بچه ها روز به روز بیشتر میکرد.بازم با اینکه پا به پای تو نمیتونم بدوم اما اونقدر هم خوشمزه هستی و من اونقدر عاشقتم که آخر سربگم فدای سرت مامانی -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ...
1 مهر 1391